Friday, April 09, 2010

گم شدن: در سه پرده



گم شدن در جاده:

صدایت به بلندی صدایی بود که در کابوسم طنین می انداخت و فریاد میزد که: "آنجا تاریک است. تاریکی ای که نفس می کشد."
0
و باز داد می زدی که: "به تاریکی می رسیم و اگر آن تاریکی برای من نفس بکشد... آنجا جای دیگری خواهد بود."
0
سوت و کور است و پایان به این شکل نخواهد بود؛
همه چیز در میان فریادهای تو گم خواهد شد.
0
پس این ماشین را به پیش ببر؛
به جایی که تمامی رویاهایمان غرق در لذت و شکیبایی بسوزند.
0

گم شدن و کم شدن از چیزی دور از اینجا:
باز نور بود و تو و زیبایی بی دریغی که از هر طرف این جاده زبانه می کشید.
0
حرفهای مادرم را از یاد می برم و پدر را که دیگر نمی شناسم.
0
بارانی می بارد از بهشت؛ و مهتابی است از جایی بالاتر از این جاده و مه و رویایی که دیگر صدا نمی دهد.
0
آن مهتاب همهمه ای به پا خواهد کرد؛
جایی میان هر جایی که در آخرین لحظه مان می اندیشیم؛ تا نزدیک ترین ستاره ای که ازکنارش عبور خواهیم کرد.
0

گم شدن و دیگر هیچ:
غیب خواهیم شد. نوری ضعیف تر از نور چراغی خواهیم بود که بر اطراف ما؛
در کنار جاده؛ بر سقف ماشیمان می تابد.
0
این حس برایمان غریب خواهد بود و غریب باقی خواهد ماند.
0
هر شلیکی گلوله ای میخواهد؛
و من دست آخر تمام نقشه هایم را از ذهن پاک خواهم کرد.
0
جراتی دست خواهد داد؛
تا تو را جایی دور تر از اینجا؛
برای همیشه میان بیداری و بی تابی؛ در خود دفن کنم.
0

Archive

All Contents Copyright © 2011 Insomnia Times | Arash Khosronejad.
All rights reserved.
زمان های بی خوابی. زمانهای بیخوابی . نوشته های آرش خسرونژاد