گم شدن: در سه پرده
گم شدن در جاده:
صدایت به بلندی صدایی بود که در کابوسم طنین می انداخت و فریاد میزد که: "آنجا تاریک است. تاریکی ای که نفس می کشد."0
و باز داد می زدی که: "به تاریکی می رسیم و اگر آن تاریکی برای من نفس بکشد... آنجا جای دیگری خواهد بود."0
سوت و کور است و پایان به این شکل نخواهد بود؛
همه چیز در میان فریادهای تو گم خواهد شد.0
پس این ماشین را به پیش ببر؛
به جایی که تمامی رویاهایمان غرق در لذت و شکیبایی بسوزند.0
گم شدن و کم شدن از چیزی دور از اینجا:
باز نور بود و تو و زیبایی بی دریغی که از هر طرف این جاده زبانه می کشید.0
حرفهای مادرم را از یاد می برم و پدر را که دیگر نمی شناسم.0
بارانی می بارد از بهشت؛ و مهتابی است از جایی بالاتر از این جاده و مه و رویایی که دیگر صدا نمی دهد.0
آن مهتاب همهمه ای به پا خواهد کرد؛
جایی میان هر جایی که در آخرین لحظه مان می اندیشیم؛ تا نزدیک ترین ستاره ای که ازکنارش عبور خواهیم کرد.0
گم شدن و دیگر هیچ:
غیب خواهیم شد. نوری ضعیف تر از نور چراغی خواهیم بود که بر اطراف ما؛
در کنار جاده؛ بر سقف ماشیمان می تابد.0
این حس برایمان غریب خواهد بود و غریب باقی خواهد ماند.0
هر شلیکی گلوله ای میخواهد؛
و من دست آخر تمام نقشه هایم را از ذهن پاک خواهم کرد.0
جراتی دست خواهد داد؛
تا تو را جایی دور تر از اینجا؛
برای همیشه میان بیداری و بی تابی؛ در خود دفن کنم. 0