بارانی دیگر مانده است بیاید
اینجا مانده ام بی آنکه خبر تازه ای از تو به گوش برسد.0
آسمان رو به سردی گذاشت و هر چه به پایین تر نگاه می کنم سوسوی نور؛
یا نمی دانم؛ هر آنچه که از آن سو تر تو می آمد به مرگی خاموش نزدیک می شود.0
آه اگر این حال مرا می دانستی...0
نیستی؛ آن موقع هم نبودی؛
آن موقع که بارانی می بارید و برفی نیز
و چقدر شادمان بودم اگر می دانستم که حتی سایه ای؛
دلیل و ناسزایی از آن سو تر تو برایم به ارث خواهد رسید.0
بگذریم که اگر من گاه خودم نبودم؛
و سکوت...0
گاه از مرده من نیز بر نمی خاست.0
اینجا مانده ام بی آنکه بدانم
خبرهای تازه ات اکنون به کدامین لانه خزیده است.0
آسمان رو به سردی گذاشت و هر چه به پایین تر نگاه می کنم سوسوی نور؛
یا نمی دانم؛ هر آنچه که از آن سو تر تو می آمد به مرگی خاموش نزدیک می شود.0
آه اگر این حال مرا می دانستی...0
نیستی؛ آن موقع هم نبودی؛
آن موقع که بارانی می بارید و برفی نیز
و چقدر شادمان بودم اگر می دانستم که حتی سایه ای؛
دلیل و ناسزایی از آن سو تر تو برایم به ارث خواهد رسید.0
بگذریم که اگر من گاه خودم نبودم؛
و سکوت...0
گاه از مرده من نیز بر نمی خاست.0
اینجا مانده ام بی آنکه بدانم
خبرهای تازه ات اکنون به کدامین لانه خزیده است.0