Thursday, February 21, 2008

برای او؛ می دانم که جانی دوباره یافته است

مردن؛
می بینی حرف تازه ای نیست !
0
اینجا هیچ چیزی تازه نیست؛ جز آنکه مرده باشی؛
که حتی این نیز حرف تازه ای نیست.
0
حرف تازه ؛ چگونه مردن است.
0

وقتی می دیدم که آنجا دراز کشیده ای و کف پاهایت از زیر ترمه بیرون مانده است؛
زانوانم لرزید...بر روی پله ها دنیا به دور سرم چرخید...انکرو منکر را دبدم؛
و چه خوفناک بود آن هنگام که احساس کردم شاید دیگر نباشی؛
نفس نکشی و دیگر سیگارت را یکی بعد از دیگری روشن نکنی.
فندک اینجاست راست بالای سرت؛ بغل شمع.
0
کاش می توانستم هر آنچه آن سو تر نمایش می دادی را ببینم؛
اما باور کن دیدن جنازه ات حال مرا دگرگون کرده بود.
0

مردن؛
بازی مردن؛ بازی کردن با مرگ؛ شکار عزراییل؛
مهر هفتم...
0

سرم به کنار صورتت که گذاشتم؛
اگر صدای نفست نبود شاید که می پنداشتم دیگر نیستی؛
و این نیستی پایانی بر بودن من نیز خواهد بود.
0
اما تو مرده بودی تا زنده بودن را دوباره اندیشه کنی.
0
هنوز هستی و می مانی و هنوز...
0
کاش می دانستی که اینجا کسی نیز هر روز تمرین مردن می کند.
0
بر روی بدنش بر روی روحش جراحات عمیقی است؛
ذهنش دیگر یاری نمی کند و دیگر توان تمرین ندارد.
0
کاش او می دانست که تمرین مرگ کردن پایانش چه وقت است ؟
اصلا آیا پایانی بر آن استوار است؟
کاش او می دانست که اینک که تمرین مردن می کند چه موقع زمان مناسبی برای پس دادن جواب تمرینهاست.
0
من از مردنت آموختم و می دانم که این آموختن چیزی بر خلاف آن روزهای با شکوه گذشته نیست.
0
اگر سرد بود و بیمار شدم ؛ اگر همه چیز از آن سو آمده بود و من مجنون شده بودم؛
اگر همه بودند ولی من در آن سو مانده بودم؛ اگر تو بودی و من نبودم؛
اگر تو درجایی دیگر مردی و من نیز در جایی دیگر جان می دادم؛
اکنون تو دوباره می میری تا جان تازه ای بگیری و من در انتظار تو و او و همه آن چیزها می مانم؛
تا جان بکنم همانند همین زندگی ای که همچون خونی رونده از کالبد هستی من هدر می رود.
0

کاش آن روز در کنار میز پایه بلند مشکی ای که جنازه ات بر روی آن بود؛
جایی برای من نیز می بود تا جواب تمام تمرین هایم را در کنار تو پس می دادم.
0

برای ایلیا تهمتنی و هر آنچه در نمایشگاهش هنگام مرگش در دید من متصور شد.0
تهران 15 مهر 1386

Archive

All Contents Copyright © 2011 Insomnia Times | Arash Khosronejad.
All rights reserved.
زمان های بی خوابی. زمانهای بیخوابی . نوشته های آرش خسرونژاد